۱۳۸۸/۰۳/۰۵

گزارش برنامه پیمایش غار کهک


به نام خداوند عشق و مهربانی


نوع برنامه: پیمایش غار


تاریخ اجرا: 1 خرداد سال 88


مکان: غار کهک


چگونگی دسترسی : از جاده تهران-ساوه به سمت اراک تا سلفچگان


افراد حاضر در این برنامه: آقایان: علیرضا کیایی، علی فهیمی، علی اکبر امامی، میثم رازقی، امیرمهدی کیایی، سعید محامد، علیرضا امامی، مهدی خالقیان، علی گازران، رضا بینش پور، حمیدرضا رسولی، حمیدرضا....، و خانم ها: مهسا امامی، لیلا هدایتی، مهری فراهانی، نرگس بوگری، ساره خالقیان
(از بین این اعضاء علیرضا امامی، مهدی خالقیان، علی گازران، حمیدرضا رسولی، حمیدرضا.... مهسا امامی، مهری فراهانی و نرگس بوگری مهمانان این برنامه بودند)

سرپرست برنامه : علی اکبر امامی

تنظیم گزارش: ساره خالقیان و میثم رازقی


شرح برنامه:

ساعت 4:10 صبح از زیر پل فرودگاه امام خمینی واقع در اتوبان تهران-ساوه حرکت کردیم. 4 تا ماشین شده بودیم. همچنان در حال راندن بودیم که ساعت 6:20متوجه شدیم ماشین علیرضا دچار سانحه(چپ کرده بود) شده است. خوشبختانه خسارت فقط مالی بود. ماشین روی بدنه ی سمت راننده مانده بود. دوستان کمک کردند و ماشین را روی چرخ هایش برگرداندند. لاستیک های سمت چپ ماشین تعویض شد.


بعد از 10 دقیقه به بقیه ی سفر ادامه دادیم.

ساعت 7:45 به دامنه ی کوهی که غار در آن قرار داشت رسیدیم. ابتدا شروع کردیم به خوردن صبحانه.



ساعت 9:30 شروع کردیم به رفتن به سمت غار. 10 دقیقه ی بعد جلوی ورودی غار بودیم.


اول سعید رفت پایین. البته با طناب. بعد یکی یکی بچه ها با حمایت علیرضا کیایی و علی اکبر پایین رفتند. حدود 7 متری از دهانه تا کف غار ارتفاع داشت. اول دوستان مهمان را پایین فرستادیم.





وقتی همه پایین رسیدند، علیرضا باقی کوله ها را با طناب پایین فرستاد. در این لحظه ساعت از 11 گذشته بود.



بعد از کمی نرمش شروع به حرکت کردیم و آخر از همه علی اکبر می آمد تا کار رد زنی را انجام دهد.


کف غار خیلی لیز بود و عملاً باید دست به سنگ جلو می رفتیم. داخل غار پر بود از چاه های کوچک و بزرگ.


لیلا خانم همراه خود یک پروژکتور آورده بود تا با کمک آن بتوانیم عکس های بهتری بگیریم.





وقتی به یک جای تقریباً باز رسیدیم، علیرضا و میثم و علی فهیمی و امیرمهدی با استفاده از طناب و تجهیزات رفتند تا یک بازدید فنی تر انجام دهند. ساعت یک ربع به 1 بود.



در این لحظه هر کدام از بچه ها شروع کردند به بازدید از دیواره ها و اشکال داخل غار. گروه عکاسی هم مشغول انداختن عکس بودند.


اینجای گزارش را از زبان میثم می شنویم:

"ابتدا یک شیب 45 درجه را بالا رفتم. و طناب را به استلاکمیت بالای شیب بستم. سپس با حمایت امیرمهدی و علیرضا و علی فهیمی آمدند بالا. خب. علی رغم زیبایی های داخل غار، بوی مشمئز کننده ی آشغال هایی که افراد غارنورد قدیمی ریخته بودند، و رنگ هایی که به دیواره های غار به عنوان یادگاری پاشیده بودند، بسیار زننده بود. و این باعث تأسف است که عده ای غارنورد نما پا به اینگونه مکان ها می گذارند و بدون رعایت بهداشت طبیعت را تخریب می کنند. همینطور ادامه دادیم تا به یک چاه عمیق و عریض رسیدیم. اینجا ازطریق طناب های انفرادی و با استفاده از رُلی که قبلاً روی کف زمین کوبیده بودند از طریق فرود اس پایین رفتیم. با حمایت همدیگر طی سه مرحله این ارتفاع 15 متری را پایین رفتیم. به یک جایی رسیدیم که صدای چکیدن قطرات آب اکو می شد. موقع برگشت روی زمین باتری های زنگ زده و قدیمی، بطری های استفاده شده، آشغال های بسیار، ریسمان های بریده شده و رها شده به چشم می خورد که واقعاً از زیبایی غار می کاست. ما شروع کردیم به جمع کردن آشغال ها.ما نتوانستیم همه ی آشغال ها را جمع کنیم. تصمیم گرفتیم که دوباره که به این غار برگشتیم فقط به هدف پاکسازی غار برویم. البته این تلاش ما زمانی مثمرثمر خواهد بود که گروه های دیگر غارنوردی هم با نریختن آشغال به ما کمک کنند. ساعت 6:15 به باقی دوستان پیوستیم"
دوباره برگشتیم به محل اطراق. بعد از یک ساعت احساس کردیم که خیلی گرسنه ایم.



با اتفاق آرا خواستیم صبر کنیم تا همه با هم غذا بخوریم. از مهدی خواسته شد مراقبه ای کوتاه بدهد. بعد از مراقبه ی سکوت، ساعت 5 سفره ی نهار را پهن کردیم.


ساعت 6.30 تیم اول به اتفاق یک سری از بچه ها تصمیم به برگشت به سمت دهانه گرفت و بقیه بچه ها آماده برای پیمایش مسیر تیم اول شدند و قرار شد تا ساعت 8.30 به سمت دهانه بازگردند.


ساعت 8:20 تیم دوم هم به دهانه رسیدند و آخر سر از همه هم علی اکبر نخ ها را جمع می کرد.


ساعت 8:50 همه بیرون غار بودیم. سپس علیرضا با استفاده از جی.پی.اس موقعیت جغرافیایی دهانه ی غار را ثبت کرد.
ده دقیقه ی بعد هم همه به پایین دامنه ی کوه رسیدیم



ساعت 9:30 هم داخل ماشین ها شدیم و راهی خانه ها شدیم.

با سپاس. شاد باشید.
--
Be HaPpy

۱۳۸۸/۰۲/۲۳

گزارش برنامه تمرینی-آموزشی جاده جدید کندر



به نام خداوند عشق و مهربانی

نوع برنامه: تمرینی- آموزشی

هدف برنامه: آموزش و تمرین صعود و فرود بر روی طناب تک رشته (تکنیکهای اس .آر. تی) ، تمرین انواع گره ها و آموخته های جلسه قبل و ....

تاریخ اجرا: 18 اردیبهشت ماه سال 88

مکان: جاده جدید کُندُر

چگونگی دسترسی به این محل: از جاده ی چالوس حدود 5 کیلومتر به سمت شمال ، حدود 20 دقیقه با ماشین راه است.

افراد حاضر در این روز: آقایان: علیرضا کیایی، علی فهیمی، علی اکبر امامی، میثم رازقی، امیرمهدی کیایی، سعید محامد، رضا .... و خانم ها: لیلا هدایتی و ساره خالقیان

سرپرست گروه: آقای علیرضا کیایی

مربی دوره: علیرضا کیایی

تنظیم گزارش: ساره خالقیان

مبدأ حرکت: میدان کرج

مقصد: جاده ی جدید کندر

شرح برنامه: حدود ساعت 6:20 دقیقه ی صبح از مقابل مسجد جامع کرج واقع در میدان کرج با 20 دقیقه تأخیر به سمت مقصد مورد نظر حرکت کردیم. در طول مسیر بوته های بنفش رنگ روی دامنه ی کوه ها نظرهر بیننده ای را به خود جلب می کرد. منظره ی بسیار دلپذیری بود. بعد از حدود 20 دقیقه رانندگی در سمت چپ خود یک ساختمان کوچک سنگی مشاهده کردیم. ماشین ها را پارک کردیم و سرپرست تیم مقداری از کسری وسایل خریداری شده ی مورد نیاز بچه ها را به هر نفر تحویل داد . هوا کمی خنک بود. بعد از برداشتن تمامی وسایل شروع به حرکت کردیم. در راه، گل های قرمز و کوچک شقایق و گل های زرد رنگ چشم ها را نوازش می داد.

بعد از 15 دقیقه به محل مورد نظر رسیدیم. سنگ های آنجا بسیار خرد و ترد و شکننده بود و بالا رفتن از کوه را دشوار می ساخت.

برای راحتی کار، ابتدا یکی از دوستان (سعید) از صخره بالا رفت و با طناب کوله ها و وسایل را بالا کشید. ما هم از سمت چپ صخره بالا رفتیم تا به سعید پیوستیم. جاهایی که فقط سنگ بود خیلی راحت تر می شد بالا رفت. اما سنگریزه ها عبور را مشکل می ساخت. تا مستقر شدن برای صرف صبحانه، 15 دقیقه طول کشید. قبل از هر کاری علیرضا به ما گفت که حتماً کلاه ایمنی را بگذارید. چون سنگ های آن منطقه کمی سست بود. ساعت 7:20 دقیقه بساط صبحانه را پهن کردیم. زمان خوردن تا ساعت 8 بود. بعد سرپرست تیم (علیرضا) در مورد استانداردهای طناب و سایر نکات ایمنی شروع به صحبت نمود. بعد از 1:20 ساعت، با نرمش مختصری که علی اکبر داد، رفتیم سراغ تمرین ها.

علیرضا هم برای زدن کارگاه، صخره را با مته سوراخ کرد.

ما در این اثنا در حال دوره کردن نحوه ی اجرای گره ها و پایین رفتن فرضی از صخره بودیم. علی اکبر و علی فهیمی هم ما را چک می کردند. هم چنین نحوه ی درست کردن صندلی با استفاده از طناب انفرادی آموزش داده شد.

ساعت 10:30 بچه ها یکی یکی از کارگاهی که علیرضا زده بود با رعایت نکات ایمنی شروع به پایین رفتن کردند . قرار بود از لحاظ سرعت عمل و مهارت و ایمنی تمرین کنیم و به سطح قابل قبولی برسیم.

ساعت 1 همه ی ما پایین صخره بودیم. در اینجا نحوه ی بالا رفتن از طناب یاد داده شد که به آن "صعود میمونی" گفته می شود. حالا نوبت صعود فرا رسیده بود. همه در این صعود شرکت کردند. وقتی همه بالا آمدند ساعت 3 شده بود.

ساعت 3:30 نهار خوردیم و کمی استراحت کردیم. بعد از نهار زمانی بود تا هر کس به خواب، فرود و صعود، مراقبه، و..بپردازد.

ساعت 5:15 دوباره آماده شدیم برای فرود. این بار نحوه ی پایین آمدن بدون تجهیزات و فقط با طناب آموزش داده شد که به آن فرود اِس گفته می شود. یک مدل دیگر هم شبیه فرود اس آموزش داده شد که به جای رد کردن طناب از دورِ پا، با استفاده از کارابین پایین می رفتیم.

روبروی جایی که تمرین می کردیم، دامنه ای قرار داشت با شیب تقریبی 45 درجه. آنجا با استفاده از طناب ، فرود به روش خُمبو و دُلفِر را یاد گرفتیم. که البته حتماً نیاز به دستکش و پیراهن آسیتن بلند و یقه دار بود. چون زمان پایین آمدن دست ها و طناب در اثر اصطکاک داغ می شوند و در صورت نداشتن دستکش، کار مشکل می شود.

ساعت 8 به دلیل نزدیک شدن به تاریکی، شروع کردیم به جمع کردن وسایل و رفتن به سمت ماشین ها. ساعت 8:30 هم به سمت کرج و تهران برگشتیم. سفر بسیار بسیار خوب و آموزنده و فرح بخشی بود.

با سپاس. شاد باشید.

--
Be HaPpy

گزارش برنامه تمرینی-آموزشی روستای قاضی کلایه

به نام خداوند عشق و مهربانی

نوع برنامه: تمرینی- آموزشی

هدف برنامه: آموزش و تمرین مقدماتی غارنوردی
تاریخ اجرا: 11 اردیبهشت ماه سال 88
مکان: روستای قاضی کلایه

چگونگی دسترسی به این محل: از اتوبان کرج قزوین- خروجی راست به سمت طالقان. نیم ساعت با ماشین. قبل از پلی که به سمت روستای صمغ آباد می رود، خروجی سمت چپ جاده که به روستای قاضی کلایه منتهی می شود.

افراد حاضر در این روز: آقایان: علیرضا کیایی، علی فهیمی، علی اکبر امامی، میثم رازقی، امیرمهدی کیایی، سعید محامد، حامد...، و خانم ها : لیلا هدایتی و ساره خالقیان.

سرپرست برنامه: آقای علیرضا کیایی

مربی دوره: علیرضا کیایی

تنظیم گزارش: ساره خالقیان

مبدأ حرکت: پایانه ی شهید کلانتری واقع در اتوبان تهران کرج

مقصد: ابتدای روستای قاضی کلایه


شرح برنامه: حدود ساعت 6:20 صبح از پایانه ی شهید کلانتری واقع در اتوبان تهران کرج با 20 دقیقه تأخیر به سمت مقصد حرکت کردیم. هوا خیلی خنک بود. در طول مسیر دامنه های سرسبز کوه ها چشم نواز بود. قبل از پلی که به سمت روستای صمغ آباد می رود، در سمت چپ جاده یک خروجی وجود دارد که روی تابلوی سبز رنگ آن نام قاضی کلایه به چشم می خورد. حدود 10 دقیقه در این جاده رانندگی کردیم و در کنار جاده توقف کردیم. موقع پیاده شدن هوا برای ما خیلی سرد بود و آشکاراً می لرزیدیم. زمان در این لحظه 7:15 صبح بود. یعنی تقریباً 50 دقیقه در راه بودیم.

وسایل خود را برداشتیم و از دامنه ی کوه بالا رفتیم. رفته رفته به دلیل فعالیت گرممان شد و کاپشن ها را درآوردیم.


بعد از 20 دقیقه بالا رفتن، تصمیم بر این شد که ابتدا صبحانه بخوریم و بعد علیرضا به ما آموزش بدهد.


ساعت 8 علیرضا شروع کرد به توضیح کوهنوردی و غارنوردی و وسایلی که مورد استفاده قرار می گیرد، استانداردهایی که حتماً باید رعایت شوند ، انواع گره ها و سایر موارد. که این توضیحات حدود 4:30 ساعت طول کشید. البته به اضافه ی این که ما هم در این اثنا در حال تمرین نحوه ی انواع گره زدن طناب بودیم.


بعد تصمیم گرفتیم که قبل از صعود نهار را بخوریم. ساعت حدوداً 1 بعدازظهر بود.


بعد از نهار علیرضا و حامد از صخره ی پشت سرمان بالا رفتند و شروع به زدن کارگاه کردند. ارتفاعی که قرار بود از آن پایین بیاییم حدود 18 متر بود.


هر کس به فراخور آمادگی و مهارتی که داشت 2 الی 3 بار با طناب پایین آمد. تا زمانی که هوا سردتر نشده بود و باد نمی وزید می شد تمرین کرد.

ولی ساعت 4:45 دیگر زمانی بود که وسایل را جمع کنیم.





ساعت 5 دوباره کنار صخره قرار گرفتیم و حدود نیم ساعت در مورد تقسیم کار و اختصاص وظایف صحبت شد. ازکسانی که می خواستند برایشان وسیله تهیه شود هم مبلغی گرفته شد و قرار شد در برنامه ی بعدی تحویلشان داده شود.



ساعت 6 هم پایین، کنار جاده بودیم و سپس به سمت خانه به راه افتادیم.


با سپاس. شاد باشید.


--
Be HaPpy

گزارش برنامه پیمایش غار رود افشان



به نام خداوند عشق و مهربانی



نوع برنامه: پیمایش غار رود افشان


هدف برنامه: بازدید و آشنایی با پدیده غار

تاریخ اجرا: 4 اردیبهشت سال 88

مکان: غار رود افشان

چگونگی دسترسی به این محل: کیلومتر 47 جاده فیروزکوه فرعی سمت راست جاده حدود 10 کیلومتر به سمت روستای سید آباد فرعی سمت چپ جاده به سمت ده رودافشان

نوع غار: آهکی

افراد حاضر در این برنامه: آقایان: علیرضا کیایی، علی فهیمی، علی اکبر امامی، میثم رازقی، امیرمهدی کیایی، سعید محامد، محسن واثقی، حمید کیایی، محمد....، حامد....، جواد.....، محمد رضا و محمدعرفان....، و خانم ها: سعیده بامداد، لیلا هدایتی، منیژه نژاد ابراهیم ، مرضیه امامی ، ساره خالقیان

سرپرست برنامه : آقای علیرضا کیایی

تنظیم گزارش: ساره خالقیان

مبدأ حرکت: تهران پارس

مقصد: غار رود افشان

شرح برنامه: حدود ساعت 6 صبح از ابتدای جاده دماوند شروع به حرکت به سمت مقصد مورد نظر کردیم. هوا نسبتاً خنک بود. بعد از حدود 1 ساعت رانندگی از سمت راست جاده وارد یک خروجی آسفالته شدیم که جاده ی تقریباً باریکی بود.


حدود ساعت 7:40 به یک پارکینگ رسیدیم که روبروی ما یک کوه قرار داشت. غار در دامنه این کوه قرار داشت.



وسایل را یکی یکی درآوردیم و تصمیم بر این شد که همین جا صبحانه صرف شود. حدود نیم ساعت چیدن و صرف و جمع کردن صبحانه طول کشید. بعد مطابق نظر سرپرست برنامه، هر 5 نفر به هدایت یکی از دوستان به سمت غار حرکت کردیم.

بعد از حدود 20 دقیقه بالا رفتن از کوه، دهانه ی غار قابل رویت بود.



حدوداً ساعت 9 صبح بود. طبق گفته ی علیرضا، تالار ورودی این غار در ایران از لحاظ وسعت شماره ی یک را به خود اختصاص داده است. از اینجا باید راه را به سمت پایین می رفتیم تا به خودِ دهانه ی غار برسیم.



روی زمین سنگ ریزه های بسیاری وجود داشت که از سقف تالار به پایین افتاده بودند. یکی از افراد گروه توضیح داد که در فصل سرما در اثر یخ زدن شبنم های نشسته روی سطح سنگ ها، این سنگ ها می ترکند و به پایین سقوط می کنند که البته این روند به همین سرعت اتقاق نمی افتد.





روی دیواره ها رگه های رنگارنگ نظر بیننده را به خود جلب می کرد.






از همان ابتدای مسیر، وجود چاه ها ی متعدد جالب بود









ساعت 9:15 روبروی دهانه ی غار قرار داشتیم. در اینجا افراد به 3 گروه تقسیم شدند و برای هر گروه یک سرگروه تعیین شد. من هم به خاطر عکاسی و این که روند پیشروی را کند نکنم، در گروه آخر قرار گرفتم. توصیه ی اکید شد که به هیچ وجه داخل غار شوخی نکنیم و به حرف سرگروهمان کاملاً گوش کنیم. و این که قدم ها را پرشی برنداریم. حتی به ارتقاع 10 سانتی متر هم نباید داخل غار پرش کرد. به خاطر این که از لحاظ استحکام هیچ تضمینی وجود ندارد.






ساعت 9:30 شروع کردیم به حرکت به داخل غار. از همان ابتدا اشکالی که استلاگمیت و استلاگتیت نامیده می شوند چشمگیر بود. شکل های فوق العاده زیبایی وجود داشت.


جاهایی هم وجود داشت که برای پیشروی باید روی زمین می خزیدیم.

در بعضی جاها آبگیرهای کوچکی وجود داشت که به آنها چالاب می گویند. یعنی چاله های کوچک آب . توصیه می شد که از این آبها ننوشیم. هم به خاطر املاح، هم به خاطر فضولات خفاش ها که به هر حال آب را آلوده می کند.

یک جا داخل غار همه جمع شدیم و علیرضا گفت که همه هدلامپ ها را خاموش کنند. سپس گفت: حالا همه دست هایتان را بیاورید جلوی چشمتان و سعی کنید حتی هاله ای از تصویر دستانتان را ببینید، نمی شد باور کرد اما اصلاً هیچ چیز قابل رویت نبود. علیرضا توضیح داد که توجه داشته باشید که داشتن هدلامپ و شمع اضافه جزو لاینفک پیمایش غارهاست چراکه بدون نور به هیچ وجه نجات در غار میسر نیست .

ساعت 10:45 به یکی از چاه ها رسیدیم. دوستان مجرب شروع کردند به زدن کارگاه و کسانی که مایل بودند از چاه پایین بروند، این کار را انجام دادند. چیزی که خیلی تأکید می شد این بود که به هیچ وجه روی طناب پا نگذارید. چون ممکن است باعث آسیب طناب شود.


دوستانی که مایل به پایین رفتن نبودند، به سرپرستی محمد به بیرون از غار برگشتند.

این چاه حدوداً 15 متر ارتفاع داشت. داخل چاه روی دیواره ها پر بود از اشکالی که به دلیل جریان قطره قطره آب طی سال های طولانی از روی لایه های آهکی تشکیل شده بود و منظره های بسیار زیبایی را بوجود آورده بود.



سپس برگشتیم بالا. وقتی به بالا رسیدیم ساعت 3:30 شده بود. یعنی تقریباً 5 ساعت آنجا بودیم.



حالا زمان برگشتن بود. تا به تالار اصلی غار برسیم 1 ساعت طول کشید. وقتی به دوستان در پایین کوه پیوستیم ساعت از 5 گذشته بود. حالا زمانی بود که برای استراحت و صرف نهار زیر درختان پر از شکوفه بنشینیم.


صرف نهار و استراحت 1 ساعت طول کشید. در نهایت به سمت ماشین ها برگشیتم و ساعت 6 راهی خانه ها شدیم.

با سپاس. شاد باشید.

-
Be HaPpy