۱۳۸۸/۰۲/۲۳

گزارش برنامه تمرینی-آموزشی روستای قاضی کلایه

به نام خداوند عشق و مهربانی

نوع برنامه: تمرینی- آموزشی

هدف برنامه: آموزش و تمرین مقدماتی غارنوردی
تاریخ اجرا: 11 اردیبهشت ماه سال 88
مکان: روستای قاضی کلایه

چگونگی دسترسی به این محل: از اتوبان کرج قزوین- خروجی راست به سمت طالقان. نیم ساعت با ماشین. قبل از پلی که به سمت روستای صمغ آباد می رود، خروجی سمت چپ جاده که به روستای قاضی کلایه منتهی می شود.

افراد حاضر در این روز: آقایان: علیرضا کیایی، علی فهیمی، علی اکبر امامی، میثم رازقی، امیرمهدی کیایی، سعید محامد، حامد...، و خانم ها : لیلا هدایتی و ساره خالقیان.

سرپرست برنامه: آقای علیرضا کیایی

مربی دوره: علیرضا کیایی

تنظیم گزارش: ساره خالقیان

مبدأ حرکت: پایانه ی شهید کلانتری واقع در اتوبان تهران کرج

مقصد: ابتدای روستای قاضی کلایه


شرح برنامه: حدود ساعت 6:20 صبح از پایانه ی شهید کلانتری واقع در اتوبان تهران کرج با 20 دقیقه تأخیر به سمت مقصد حرکت کردیم. هوا خیلی خنک بود. در طول مسیر دامنه های سرسبز کوه ها چشم نواز بود. قبل از پلی که به سمت روستای صمغ آباد می رود، در سمت چپ جاده یک خروجی وجود دارد که روی تابلوی سبز رنگ آن نام قاضی کلایه به چشم می خورد. حدود 10 دقیقه در این جاده رانندگی کردیم و در کنار جاده توقف کردیم. موقع پیاده شدن هوا برای ما خیلی سرد بود و آشکاراً می لرزیدیم. زمان در این لحظه 7:15 صبح بود. یعنی تقریباً 50 دقیقه در راه بودیم.

وسایل خود را برداشتیم و از دامنه ی کوه بالا رفتیم. رفته رفته به دلیل فعالیت گرممان شد و کاپشن ها را درآوردیم.


بعد از 20 دقیقه بالا رفتن، تصمیم بر این شد که ابتدا صبحانه بخوریم و بعد علیرضا به ما آموزش بدهد.


ساعت 8 علیرضا شروع کرد به توضیح کوهنوردی و غارنوردی و وسایلی که مورد استفاده قرار می گیرد، استانداردهایی که حتماً باید رعایت شوند ، انواع گره ها و سایر موارد. که این توضیحات حدود 4:30 ساعت طول کشید. البته به اضافه ی این که ما هم در این اثنا در حال تمرین نحوه ی انواع گره زدن طناب بودیم.


بعد تصمیم گرفتیم که قبل از صعود نهار را بخوریم. ساعت حدوداً 1 بعدازظهر بود.


بعد از نهار علیرضا و حامد از صخره ی پشت سرمان بالا رفتند و شروع به زدن کارگاه کردند. ارتفاعی که قرار بود از آن پایین بیاییم حدود 18 متر بود.


هر کس به فراخور آمادگی و مهارتی که داشت 2 الی 3 بار با طناب پایین آمد. تا زمانی که هوا سردتر نشده بود و باد نمی وزید می شد تمرین کرد.

ولی ساعت 4:45 دیگر زمانی بود که وسایل را جمع کنیم.





ساعت 5 دوباره کنار صخره قرار گرفتیم و حدود نیم ساعت در مورد تقسیم کار و اختصاص وظایف صحبت شد. ازکسانی که می خواستند برایشان وسیله تهیه شود هم مبلغی گرفته شد و قرار شد در برنامه ی بعدی تحویلشان داده شود.



ساعت 6 هم پایین، کنار جاده بودیم و سپس به سمت خانه به راه افتادیم.


با سپاس. شاد باشید.


--
Be HaPpy

۲ نظر:

  1. اولین برنامه ی تمرینی جدی بود که داشتم و بسیار بسیار لذت بخش و در عین حال پر از هیجان بود. با سپاس از همه ی دوستان عزیزم

    پاسخحذف
  2. سلام.
    روستای سرسبز و قشنگیست. اگه دوباره سری به آن روستا زدید؛ از سمت خلاف جهت رودخانه بروید و از آبشار بالا بروید پس از عبور از برخی بلندی‌های صعب العبور به یخچال می‌رسید. شکافی است داخل یک سنگ بزرک که از دل کوه بیرون زده. داخلش در تابستان‌ها بسیار خنک و مطبوع است و برف و یخ در آنجا جمع می‌شود. خوردن برف در تابستان لذتی شگرف دارد. اگر باز هم بالارفتن از کو‌ه را ادامه دهید و به نوک آن برسید، دریاچهٔ طالقان را از زاویه‌ای بکر خواهید دید.

    پاسخحذف

کاربر عزیز و محترم در صورت تمایل می توانید نظر خود را در رابطه با این گزارش و یا بلاگ بفرمایید.
با سپاس